درگذرگاه زندگی انسانهای بی شماری چشم به جهان گشوده اند که پس از گذران مراحلی ازعمر خویش هر کدام به نوعی دار فانی را وداع گفته وبرای همیشه در
دل خاک آ رمیده اند.قطعا دراین فرایند غمناک مرگ و میر به هرشکلی اتفاق بیفتدبرای بازماندگان بسیار گران ومصیبت زاست وآنچه که این مصیبت رامضاعف میکند، سنت ناپسندی است که آنرا درقالب یک خاطره بازگو مینمایم .
خاطره ای که کم وبیش برای من وشما ودیگر هموطنان عزیزمان بارها وبارها اتفاق افتاده وقطعا اثرات زیانبار این قبیل سنت ها را بر روح وروانمان احساس ولمس کرده ایم . در یکی از روزها مطلع شدیم که یکی از آشنایان چشم از جهان فرو بسته است ، پس از طی مراسم کفن ودفن ،مجلس ترحیم برگزار گردید
عده کثیری از نزدیکان که شاید سالیان متمادی با این خانواده دید وبازدیدی نداشتند به جهت دلجویی یه منزل صاحب عزا سرازیر شدند.
صدای ناله وشیون فضایی آکنده از حزن واندوه بوجود آورده بود ،اما موردی که بیش ازهمه ذهنم را به خود مشغول کرده بود ، اضطراب ونگرانی بود که در چهره صاحبان عزا نمایان بود اضطرابی که به جهت فراهم نمودن وجوهی برای برگزار نمودن خیریه های چند روزه بود.آنهم خیریه های آنچنانی که کاملا مغایر با روح اسلام است ودر جامه ما متاسفانه به عنوان یک ارزش خودنمایی میکند وچنانکه کسی قادر نباشد این سنت را اجرا نماید مورد سرزنش وتحقیر قرار میگیرد.
غافل از اینکه اینگونه مراسم ، ارزش های کاذبی است که ما بــرای خود متصور میشویم وشیوه ای است کاملا غیر منطقی که جز ریخت وپاش واسراف و
پایین آوردن فرهنگ جامعه ،ارزش واعتبار دیگری نخواهد داشت .
سرانجام با مشکلات فراوان وجوه مورد نظراز منابع مختلف فراهم گردید سپس
دیگ های بزرگ روی آتش گذاشته شدند پس از چند ساعت گروه گروه از حاضرین در مجلس پیرامون سفره های رنگین مستقر ومشغول تناول شدند . آنهم چه تناولی !
من هم در گوشه ای از اتاق نظاره گر این جلوه های غم انگیز بودم . جلوه های مشمیزکننده ای که روح هر انسان دردمندی را می آزارد از یک طرف صدای ناله های سوزناک ،دل را می آزردو ازسوی دیگر عزاداران برسر سفره های رنگین نشسته وهمچنان مشغول خوردن بودند، علاوه برآن اکثراً به منظوراظهار همدردی
،هرکدام با روشن نمودن یک تا چند سیگار فضای اتاق هارا مملو ازدود کرده به طوریکه استنشاق در چنین فضایی برای دیگران غیر قابل تحمل شده بود .
این مشاهدات وجودم راسرشار از غم واندوه کرده بود هر چه به خود دلداری میدادم علاجی نمی بخشید. تناقض عجیبی تمام وجودم را فرا گرفته بود با خود اندیشیدم : چه کریه زشتی است در چنین فضایی اندوهگین نزد افراد مصیبت دیده وسوگوار به شکمپارگی وتناول مشغول بودن!!!
صحنه عجیبی بود عدم آرامش ونارضایتی مصیبت دیدگان کاملا مشهود ونمایان بود آنان از اینکه درآینده نزدیک برای استرداد وجوه مذکوردچارمشکل می شدند،سخت
نگران ومشوش بودند .زیرا جبران این مبلغ پول یرای قشرهای مستضعف جامعه وحتی متوسط بویژه خانواده هایی که ازبچه های قدونیم قدبرخوردارند مشکل آفرین
است..
خلاصه حضارمحترم (به اصطلاح عزادار) پس ازصرف اغذیه واشربه با شکم ها-
ی انباشته شده ازغذا راهی منازلشان شدند. افزون برآن جست وخیزها و خنده های
ناخودآگاه کودکان وتبسم جمعی از افراد حاضر درمجلس ،بیش از پیش تصنعی بودن اینگونه مجالس را جلوه گر می ساخت .
مراسم با این شکل پایان یافت ومحصول آن جز هزینه ای سنگین ومفقودالاثر شدن تعداد قاشق وچنگال وشکستن ظروف نتیجه ای دیگر به بار نیاورد.
حال با توجه به اینکه در اکثر نقاط مملکت اسلامیمان بیشتر شهروندان ما با این معضل مواجه شده و خواهند شد واز طرف دیگر چون استمرار این روند موجب
تکرار سنتی غلط ونمایان شدن تجملی بیجا وکسب ارزی کاذب خواهد شد،آیا زمان
آن فرا نرسیده که برای زدودن این شیوه ناصحیح بیش از پیش وبه طور جدی تر و
گسترده تر تصریح گردد که این ریخت وپاش ها ی افراطی نه تنها با روح اسلام سازگار نیست بلکه به عنوان یک امر خیر نمی تواند موجب شادی روح تازه درگذشته شود وثوابی برای او منظور گردد.
ادامه مطلب ...